شاعران آیینی از شکوه سیرت امام صادق(ع) گفتند
تاریخ انتشار: ۲۹ تیر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۰۹۳۴۵۷
حمیدرضا برقعی، احمد بابایی، قاسم صرافان و جمعی از جوانترین شاعران آیینی در شب شعر و مرثیهخوانی «قبله بقیع» از امام صادق(ع) گفتند. به گزارش جهان نيوز، نقل از روابطعمومی فرهنگسرای اندیشه، شب شعر «قبله بقیع» به مناسبت شهادت امام جعفر صادق علیه السلام در قالب ویژه برنامه آیینی «شرح مشتاقی» با اجرای محمود حبیبی کسبی و شعرخوانی شاعرانی چون حمیدرضا برقعی، احمد بابایی، قاسم صرافان و .
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
احمد بابایی شاعر آیینی جوان و بهنام نخستین کسی بود که برای شعر خوانی حاضر شد. وی شعر بلندی را خواند که بخشهایی از آن را در ادامه میخوانید:
چه قدر خوب می شود گاهی
رو به ما باز می کنی راهی
می وزد عطر داغ تربت تو
چه قدر آشناست غربت تو
سهمم از لاله داغ اگر بشود
شب من با غم تو سر بشود
از گل لاله سهم میخواهم
امشب از ناله سهم میخواهم
گله عاشقانه لازم نیست
در بقیعت بهانه لازم نیست
باز باران ترانه میخواند
روضه خوان بی بهانه میخواند
تا بقیع آشنا خطابم کرد
شرم شیخ الائمه آبم کرد
کز لبی خاک بوس آوردیم
نامه از شاه طوس آوردیم
ای نگار همه سلام العلیک
پسر فاطمه(س) سلام العلیک
دیگر شاعری که در این نشست به شعرخوانی پرداخت، شاعر جوانی از شهر قم بود. احمد علوی دومین شاعری بود که در این محفل شعر خواند:
هفته مجال هفت قدم مهربانی است
شنبه شروع همدلی و همزبانی است
یکشنبه ها که می رسد از راه این جهان
در انتظار حادثه ای ناگهانی است
روزی دو بار در تب و تاب دوشنبه ایم
دنیا هنوز مات دو جنگ جهانی است
خیر الامور اوسطها پس سه شنبه ها
حال و هوای شعر فقط جمکرانی است
حتی چهار شنبه شبیه سه شنبه است
حتی چهار شنبه زمین آسمانی است
هر پنجشنبه منتظر روز جمعه ایم
جمعه همیشه موسم خانه تکانی است
تا در کنار ندبه او گریه می کنیم
یاقوت های اشک عقیق یمانی است
با عشق زنده ایم چرا که بدون آن
چیزی که مفت هم نمی ارزد جوانی است
سید جواد میرصفی دیگر شاعر جوان قمی نیز در این محفل، شعری را تقدیم به امام صادق(ع) کرد:
تا به کی از سخن عشق گریزان باشم؟
از تو ننویسم و هربار پشیمان باشم؟
پاک کردی عرق شرم ز پیشانی مست
پس روا نیست من اینگونه پریشان باشم
کیمیا خاک کف پای غلامان شماست
کیمیایی بده تا جابر حیّان باشم
نمی از چشمه ی توحید مفضّل کافی ست
تا به چشمان تو یک عمر مسلمان باشم
غم حدیثی ست که در چشم تو جریان دارد
باید از حادثه ی چشم تو گریان باشم
جای این بیت برایت حرمی می سازم
تا در آیینه ی ایوان تو حیران باشم
حرف آیینه و ایوان شد و دلتنگ شدم
کاش می شد حرم شاه خراسان باشم
«صبح صادق ندمد، تا شب یلدا نرود»
کاش در صبح ظهور آینه گردان باشم
میلاد حسنی شاعر جوان آیینی نیز برای شعرخوانی حاضر شد. او نیز شعری را در رثای صادق آل ائمه(ع) خواند:
مرغ دل پر میکشد گاهی مسافر میشود
در حریمی که کبوتر نیز شاعر میشود
از وفور نورها حیرت مکن غیر از بقیع
چار آیینه کجا با هم مجاور میشود
روزگاری خواهد آمد همچو یاقوت کبود
بین مردم تربت این بقعه نادر میشود
غربت این روزهایش را نبین، مثل نجف
در جوارش حوزهی علمیه دائر میشود
گوش شیطان کر به زودی در مزار فاطمه
مدح مولایم علی ذکر منابر میشود
تازه از باب قبولی زیارت زائرت
تا که سیلی میخورد آسوده خاطر میشود
یک سلام از دور، سهم ما کبوتر زاده ها
چشم دشمن کور، دل اینگونه زائر میشود
قاسم صرافان یکی از شاعران بهنام ادبیات آیینی نیز در محفل «قبله بقیع» حاضر شد. او یکی از جدیدترین اشعارش را خواند و شعر خوانی او حال و هوای متفاوتی به این محفل داد:
راستگویان را فقیهی بود دینش دلبری
حرفهایش حیدری طرز نگاهش کوثری
هر دو جام عشق را آمیخته در ساغری
آیههای احمدی را با حدیث جعفری
حرف او عشق است، فهمش را به عاشق داده است
درک دین راستگویان را به صادق داده است
باز از این کوچه امام دیگری را میبرند
باز هم با دست بسته حیدری را میبرند
باز هم تنها طریق مادری را میبرند
گرگهایی یوسف بییاوری را میبرند
حق پیر آسمانیها زمین خوردن نبود
نسبتی خورشید را با نیمه شب مردن نبود
روضه جان فرسا شد آخر از زبان کوچه بود
قلب عالم در تپش آن شب میان کوچه بود
پیر در افتادنش یاد جوان کوچه بود
با طنابی بر دو دستش روضهخوان کوچه بود
در مدینه تا که مینوشد چنین جام بلا
بر مشامش میرسد هر لحظه بوی کربلا
شاعر جوان دیگری که برای شعرحوانی حاضر شد حسن عباسپور بود. او نیز شعری را تقدیم به ششمین اختر تابناک امامت کرد:
در مطلع شعر تو نچرخانده زبان را
لطف تو گرفت از من بیچاره امان را
شد دشمن تو معترف انگار خداوند
در گوش تو گفته همه اسرار جهان را
با رایحۀ خطۀ سرسبز عبایت
کوتاه کن از باغ دلم دست خزان را
با امر تو هر چند در آتش ندویدم
هر چند فدای تو نکردم سر و جان را
هر چند مرید تو شدن شأن زراره است
ای کاش که این عاشق بی نام و نشان را
بگذار که تا ظل بنی ساعده یکبار
من جای تو بر دوش کشم کیسۀ نان را
ماندم که در خانه ات آن روز چرا سوخت
آتش که نسوزاند تن خادمتان را
با لحن حجازی شبی از حضرت موعود
خواهیم شنید از حرمت صوت اذان را
شعر خوانی شاعر پر آوازه شعر آیینی «حمیدرضا برقعی» از دیگر بخشهای این شب شعر بود. او نیز یکی از جدیدترین اشعارش را در رثای امام جعفر صادق(ع) خواند:
به منبر میرود دریا به سویش گام بردارید
هلا اسلام را از چشمه اسلام بردارید
مبادا از قلم ها جا بیافتد واژهای، اینک
که بر منبر قدح کج کرده ساقی جام بردارید
سلونی را هدر کردند روزی مردمان امروز
بپرسیدش از اسرار جهان ابهام بردارید
الا ای شاعران چشمان او آرایه وحی است
برای ما از آن باران کمی الهام بردارید
نسیم صبح صادق میوزد از گیسوی صادق
از آن مضمون پیچیده جناس تام بردارید
به اهل خانه به فرزندان به اهل خانه جز ایشان
که میگوید: غلام خستهام خفته، قدم آرام بردارید
اگر فرمان او باشد نباید پلک بر هم زد
به سوی شعله چون هارون مکی گام بردارید
رؤیة ان امام الجعفر الصادق(ع) رهالرحمه
به جز احکام او چشم از همه احکام بردارید
به جای حج به سوی کربلا کج کن مسیرت را
کفن باید به جای جامه احرام برداریم
اگر در گوش نوزادی اذان میگفت میفرمود:
که با آب فرات و تربت از او کام بردارید
میان شعلهها آیات ابراهیم میسوزد
میان گریه ختم سوره انعام بردارید
امیر علی سلیمانی آخرین شاعری بود که در شب شعر «قبله بقیع» به شعرخوانی پرداخت:
در لطف بینظیری و در عشق سرمدی
خورشیدی و میان خلایق زبانزدی
ای آفتاب صبح ششم ای امید خاک
مهتاب گفته است به دنیا سرآمدی
ای عالمی که علم بدهکار نام توست
ما بین عشق و حکمت در رفت و آمدیم
تعریف نیست باید محض است رای تو
تو بینیاز هرچه اگر هرچه شایدی
جابر فقط ستارهای از آسمان توست
ای آفتاب بر همگان نور ممتدی
دستان تو عدالت محض است و بی گمان
تنها به عدل و داد الهی مقیدی
صدق تو را ملائکه تصدیق میکنند
ای آفتاب صادق آل محمدی(ص)
هرچند از حیات و مماتت خبر کم است
اینکه تو آفتاب جهانی مگر کم است
بعد از تو بینظیر ترین عالم جهان
اهل نظر نمانده و صاحب نظر کم است
ویران شدست خانه تو بعد از این اگر
حیران شود مسافر تو در به در کم است
عالم به اعتبار تو پرواز میکند
در این زمین مسافر بیبال و پر کم است
من شمع میخرم تو مرا زنده میکنی
در این طریق زود زیاد و ضرر کم است
امشب بقیع آیینه رو به کربلاست
سرها به نیزه رفته و مرد خطر کم است
اینگونه که زمین و زمان گریه میکند
یعتی برای غربت تو چشم تر کم است
من بیشتر به عشق تو شاعر شدم ولی
هر قدر بیشتر شود این بیشتر کم است
مرثیهخوانی محمدمهدی احمدی نوجوانِ ذاکر اهل بیت(ع) و محسن عربخالفی از شاعران و ذاکران شهیر از دیگر بخشهای این مراسم بود.
منبع: جهان نيوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jahannews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جهان نيوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۰۹۳۴۵۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
غزه؛ محور مقاومت در ادبیات فارسی
به گزارش خبرنگار حوزه استان های خبرگزاری تقریب، متن یادداشت به شرح زیر است:
ادبیات پایداری بهعنوان نمود احساسی و عاطفی نهضتهای اسلامی و جریانها و گروههای مقاومت در ایران و کشورهای اسلامی بهویژه خاورمیانه و خاصه فلسطین اشغالی و لبنان که امروزه مرکزیت پویای آن را در نوار غزه میشناسیم، همواره مطرح و جریانساز بوده و هست و اکنون با گذشت دهههای متمادی از عمر گروههای مقاومت در سرزمینهای اشغالی، غزه، بهعنوان محور مقاومت در این بخش از جغرافیای جهان اسلام شناخته میشود که سهم قابل توجهی در تولید آثار ادبی دارد.
با نگاهیگذرا به ادبیات معاصر فارسی که در دهههای اخیر توسط شاعران، نویسندگان، محققان و پژوهشگران حوزه ادبیات تألیف و منتشر شدهاند، ردپای حماسهها و ایثارگری اعضا و وابستگان گروههای مقاومت و غزه در انواع آثار ادبی در کارنامه مؤلفان ایرانی به خوبی مشهود است.
در این میان، در بین گروههای مختلف مولفان، شاعران حضور پررنگ و نقش تعیینکنندهای نسبت به سایر ادیبان دارند. بیشترین تعداد آثار ادبی خلق شده با موضوع غزه در ادبیات معاصر ایران، در بخش شعر است که اغلب در مناسبتهای مختلف که غزه در مرکز وقایع جهان اسلام قرار داشت توسط شاعران پیشکسوت و جوان سروده شده یا شاعران در ایام دیگر ارادت خود به غزه و گروههای مقاومت را در قالب شعر بیان کردهاند. از کتابهای شاخص در این زمینه که به شعر مقاومت هم مشهور است میتوان به مجموعه شعر«حنجرههای شعلهور» به کوشش «حسین اسرافیلی»، شاعر نامآشنای معاصر اشاره کرد. کتاب حاضر گزیده شعرهای شاعران معاصر کشورمان درباره مقاومت اسلامی بهویژه مردم فلسطین است.
این کتاب یکی از پنج کتاب کنگره شعر مقاومت بینالملل اسلامی است و پیش از این کتابهایی با عناوین «واژه در سنگر»، «حنجرههای بیدار»، «خندیدن با لبان زخم» و «درخت آتش» که آنها هم مجموعه شعر شاعران معاصر ایرانی درباره مقاومت بودند، منتشر شده است. از دیگر کتابهای مهم در این بخش، اثری با عنوان «والزیتون: مجموعه شعر مقاومت» سروده «حسین شکربیگی»، شاعر ایلامی است که آثار قابلتوجهی در حوزه شعر مقاومت دارد.
حضور پررنگ شاعران ایرانی در بخش شعر مقاومت فلسطین یادآور این موضوع مهم و حیاتی است که مسئله فلسطین، مسئله شاعران کشور ما بوده است؛ شاعرانی که موضع مشخصی دارند و در برابر انگاره «ارض موعود»، فلسطین را «سرزمینی مقدس و غصبشده» میدانند.
در بخش داستان ایرانی هم موضوع فلسطین اشغالی، جریان مقاومت و غزه همواره مطرح بوده و هست و نویسندگان کشورمان آثاری را در بخشهای داستان کوتاه و رمان با این موضوع خلق و منتشر کردهاند.
شاخصترین و نخستین رمان فارسی با موضوع فلسطین بهعنوان «ریاح» اثر «جلال توکلی» نویسنده یزدی درباره نفوذ صهیونیستها در فلسطین و چگونگی اشغال این سرزمین مقدس است که پس از انتشار موردتوجه مخاطبان و محافل ادبی قرار گرفت و در جشنواره ادبی قلم زرین بهعنوان نخستین داستان بلند فارسی درباره سرزمین مقدس فلسطین موردتقدیر قرار گرفت.
ریاح، یک واژه قرآنی به معنی بادهای بشارتدهنده رحمت الهی است (سوره اعراف، آیه ۵۷) که در فضای دردناک و ناگوار داستان، سفیر امید و زندگی و بشارتدهنده پیروزی و مدد الهی است.
زمان داستان بین سالهای ۱۹۴۰ تا ۱۹۴۱ میلادی اتفاق میافتد؛ در آن سالها یهودیان در ظاهر بهصورت مهاجر که از دست نازیها گریختهاند و در فلسطین که آن را «ارض موعود» مینامند، جویای کار هستند اما بهتدریج زمینهای فلسطینیها را به هر شکل ممکن تصاحب میکنند.
اگرچه وقایع کلی داستان واقعی و با استناد به مدارک موجود نوشته شده اما بهصورت نمادین در داستان اصلی که در یک مزرعه اتفاق میافتد، انعکاس مییابد، در حقیقت، مزرعه مورد اشاره، نمادی از کشور فلسطین است و هر کدام از شخصیتهای داستان، نماینده طیف خاصی از مردم آن کشور به شمار میروند.
درخت زیتونی در مزرعه و در مرکز داستان وجود دارد که سلسله حوادثی پیرامون آن بهوجود میآید.
این درخت، نمادی از تاریخ و فرهنگ غنی فلسطین است و اگرچه با دسیسه صهیونیستها از ریشه کنده میشود و به جای آن یک دکل نگهبانی قرار داده میشود ولی پس از سالها مبارزه و مقاومت مردم مظلوم فلسطین، دوباره سر از خاک بیرون میآورد و جوانه میزند.
انتهای پیام/